ثمره زندگیمون امیر رضا ثمره زندگیمون امیر رضا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

فرشته آسمونی

اولین شب گردی امیر رضا

آقا امیر رضای ما دیشب به همراه خانواده مامانی به پارک جنگلی شهید زارع ساری رفت. هوا هم خیلی خوب بود. گل پسری کلی با بچه ها بازی کرد این هم چندتا عکس، که البته خیلی خوب نشد ولی بازم ارزش دیدن داره. امیر رضا جون بغل بابایی داره آتیش رو نگاه میکنه. از سمت راست ایمان جون که بغل خاله الهه اش هست، اونم که امیر رضا و باباجونشن، کنار اینا هم دانیال و اخریش هم علی آقاست. اینا بچه های دختر دایی و دختر عمه و پسر عمه مامانی امیر رضا هستن. اینجا هم همه با هم دارن آتیش و فوت میکنن.........چه دودی هم راه انداختن.       ...
3 خرداد 1392

امیر رضا در مزار شهدا

دیروز غروب بعد از چند هفته رفتیم مزار شهدا. عزیز مامان باید قدر این شهدا رو بدونیم، خدایی نکرده کاری نکینم که دلشون به درد بیاد. پسر گل مامان یکی از ارزوهای مامان و بابا اینه که شما سرباز اقا و از یاران امام زمان(عج) بشی. این هم قبر پسر عموی بابایی امیر رضائه آخ آخ داری چی کار میکنی مامان...                                         اینجا هم جیگر مامان همراه بابایی داره دلنوشته ها رو میخونه.     ...
3 خرداد 1392

امیر رضای درسخون

باباجون امیر رضا امروز امتحان ترم داشت،صبح درس میخوند که گل پسری ما هم هوس درس خوندن کرد و کتابو از بابایی گرفت مشغول خوندن شد. مامان فدای پسریش بشه. خدایا کدوم صفحه بدوم؟؟؟             آها..........پیداش کردم.......از دست این مامان و بابا........حواسم کجاست.........خودکارو گذاشته بودم لاش تا زودتر پیداش کنم...........از بس این بابایی استرسش رو به من منتقل کرد......                                       &nb...
2 خرداد 1392

برای بابایی امیر رضا

  بابا جون از این که برای خوشبختی من تلاش میکنی ممنون، خدایا کمکم کن تا وقتی که بزرگ شدم بتونم ذره ای از این زحمات رو جبران کنم.     همه باباها روزتون مبارک. ان شا الله سایتون همیشه روی سر ما بچه ها باشه.       ...
2 خرداد 1392